چرا نرخ پاس شدن چالشهای پراپ انقدر پایین است؟
چرا نرخ پاس شدن چالشهای پراپ انقدر پایین است؟ وقتی صحبت از چالشهای پراپ میشود، همه دنبال یک سؤال کلیدی هستند: چرا اکثر تریدرها شکست میخورند و تنها تعداد کمی موفق میشوند؟ در نگاه اول، نرخ پاس پایین ممکن است دلسردکننده باشد، اما وقتی پشت پرده قوانین و ساختار چالشها را بررسی کنیم، مشخص میشود این سختی نه تصادفی، بلکه منطقی و ضروری است. برای بررسی بیشتر با اوستریچ همراه باشید.
چالش های پراپ دقیقاً چه هستند و چرا آنقدر وسوسهانگیزند؟
قبل از اینکه بگوییم چرا بیشتر افراد در چالش های پراپ شکست میخورند، باید دقیقاً بدانیم با چه چیزی مواجهیم. شرکتهای پراپ تریدینگ (Prop Firms) کمپانیهایی هستند که به تریدرها اجازه میدهند با سرمایه شرکت معامله کنند و در سود با آنها شریک شوند. برای دسترسی به این سرمایه، معمولاً باید یک یا چند مرحله چالش را با قوانین مشخص پشت سر بگذارید.
ساختار معمول چالش های پراپ
بیشتر چالشها (هرچند هر شرکت قوانین خودش را دارد) این ویژگیها را دارند:
- هدف سود مشخص: مثلاً ۸٪ یا ۱۰٪ در یک مرحله
- حداکثر ضرر کلی (Max Drawdown): مثلاً ۱۰٪ کل اکانت
- حداکثر ضرر روزانه: مثلاً ۴٪ یا ۵٪ در روز
- مدت زمان محدود: مثلاً ۳۰ روز برای فاز اول، ۶۰ روز برای فاز دوم
- قوانین سبک معامله: محدودیت استفاده از اکسپرت (EA)، محدودیت کپی ترید، محدودیت خبر، و…
>در نگاه اول، این قوانین شاید «منطقی» به نظر برسند. تریدر با خودش میگوید:
خب، ۸٪ سود که چیز خاصی نیست، من بارها در حساب شخصی خودم بیشتر از این درصد سود گرفتم.
اما چیزی که فراموش میشود این است که ترکیب هدف سود نسبتا بالا با محدودیت زمانی و حداکثر ضرر روزانه و کلی، شرایطی ایجاد میکند که عملاً تحمل کوچکترین انحراف از پلن را سخت میکند. همین ترکیب است که چالش های پراپ را از یک «مسابقه ساده» به یک «فیلتر جدی» تبدیل میکند.

جذابیت ظاهری و دام روانی
چرا تریدرها اینهمه جذب چالش های پراپ میشوند؟
- با سرمایه کمتر (فقط هزینه فی چالش) میتوانند به سرمایه بزرگ دسترسی پیدا کنند.
- درصد سودی که از اکانت فاندد برای آنها در نظر گرفته میشود وسوسهکننده است (مثلاً ۷۰٪، ۸۰٪ و حتی بیشتر).
- حس «موفقیت» و «اعتبار» در گرفتن اکانت فاندد برای بسیاری تبدیل به هدف احساسی میشود.
اما همین جذابیت، یک دام روانی است:
بسیاری از افراد به جای تمرکز روی فرآیند تریدینگ صحیح، روی «پاس کردن چالش» تمرکز میکنند. این تفاوت ساده، یکی از مهمترین دلایل شکست است.
چرا نرخ پاس شدن چالش های پراپ انقدر پایین است؟
چالش های پراپ (Prop Challenge) به عنوان فرصتی برای تریدرها جهت ارزیابی توانمندیهای معاملاتیشان طراحی شدهاند. با این حال، آمار نشان میدهد که نرخ موفقیت در این چالشها بسیار پایین است. تحقیقات نشان میدهد که مشکل اصلی در این چالشها، استراتژیها نیستند، بلکه ذهنیت تریدرها باعث شکست آنها میشود. در این مقاله، به بررسی این مسئله پرداخته خواهد شد.
چالش پراپ: آزمون روانشناختی
چالش های پراپ تنها یک تست معاملاتی نیستند. بلکه نوعی آزمون روانشناختی به شمار میروند.
فشارهای ناشی از تلاش برای رسیدن به اهداف سود، محدودیتها در میزان ضرر و ترس از دست دادن هزینه ورودی باعث میشود که ذهن تریدر زیر فشار قرار بگیرد. در این شرایط، احساسات غالب بر منطق میشوند و این موضوع میتواند منجر به تصمیمگیریهای غیرمنطقی شود.
مدیریت ریسک: قاتل شماره یک حسابها
مدیریت ریسک ضعیف یکی از دلایل اصلی شکست تریدرها در چالش های پراپ است.
بسیاری از تریدرها نسبت به حجم معاملاتی که انجام میدهند بیاحتیاط هستند و ریسکهای بالایی را متقبل میشوند. آنها ممکن است حد ضرر را رعایت نکنند یا حتی پس از یک ضرر، با افزایش حجم معاملات سعی در جبران آن داشته باشند.
راهحل این مشکل این است که تریدرها قبل از هر معامله، ریسک خود را به ۰.۵ تا ۱٪ از سرمایه محدود کنند. این اقدام نه تنها باعث حفظ حساب میشود، بلکه فشار روانی را نیز کاهش میدهد.
FOMO: ترس از دست دادن فرصت
FOMO (Fear of Missing Out) یا ترس از دست دادن فرصت، یکی از مشکلات رایج در میان تریدرها است.
این احساس زمانی بروز پیدا میکند که تریدرها میبینند قیمتها در حال حرکت هستند و آنها از معاملات جا ماندهاند. این حالت میتواند به ورودهای دیرهنگام و تصمیمات عجولانه منجر شود.
راهحل مقابله با FOMO این است که تریدرها قبل از ورود به معاملات از خود بپرسند که آیا این سیگنال در برنامه معاملاتی آنها قرار دارد یا خیر. اگر پاسخ منفی است، باید از ورود به معامله خودداری کنند.
معامله انتقامی: دشمن خاموش
معامله انتقامی یکی از خطرناکترین اشتباهات روانشناختی است که تریدرها ممکن است مرتکب شوند.
این مشکل زمانی رخ میدهد که تریدرها پس از یک ضرر، فوراً به فکر جبران آن هستند و بدون تحلیل کافی اقدام به ورود به معاملات جدید میکنند.
یک راهحل مؤثر برای جلوگیری از این نوع معامله، تعیین یک دوره “خنکسازی” پس از ضرر است. این دوره میتواند شامل یک ساعت یا حتی یک روز باشد که در آن تریدرها به تحلیل اشتباهات خود میپردازند.
اورتریدینگ: زمانی که کمیت جای کیفیت را میگیرد
اورتریدینگ به معنای انجام معاملات بیش از حد است و معمولاً به دلیل احساساتی مانند بیحوصلگی یا طمع بروز میکند.
این وضعیت میتواند منجر به افزایش کارمزدها، خستگی ذهنی و تصمیمات ضعیف شود. بنابراین، تریدرها باید یک حد مشخص برای تعداد معاملات روزانه خود تعیین کنند.
عدم پایبندی به پلن معاملاتی
بسیاری از تریدرها دارای یک پلن معاملاتی هستند، اما زمانی که تحت فشار قرار میگیرند، به راحتی از آن منحرف میشوند.
این شامل تغییر استراتژیها در میانه چالش یا نادیده گرفتن حد ضرر میشود. برای جلوگیری از این مشکل، تریدرها باید پلن معاملاتی خود را پیش از شروع چالش تنظیم کنند و آن را در جایی قابل مشاهده قرار دهند.

چارچوب روانشناختی برای پاس کردن چالش
- گام اول در موفقیت در چالش های پراپ، تغییر ذهنیت است. تریدرها باید این چالش را به عنوان یک ارزیابی حرفهای ببینند.
- گام دوم، ایجاد یک سیستم مدیریت ریسک قوی است. تعیین حداکثر ضرر روزانه و محدود کردن حجم معاملات از اهمیت بالایی برخوردار است.
- گام سوم، داشتن یک ژورنال معاملاتی است که شامل جزئیات معاملات، دلایل ورود و وضعیت احساسی قبل و بعد از معامله باشد.
- گام چهارم، ایجاد یک روال معاملاتی است که شامل تحلیل بازار، بررسی تقویم اقتصادی و آمادهسازی ذهنی باشد.
- گام پنجم، مراقبت از وضعیت جسمی و روحی است، زیرا تریدرهایی که سلامت جسمی و روانی خود را حفظ میکنند، تصمیمات بهتری میگیرند.
نشانههای هشدار: چه زمانی باید ترید را متوقف کرد؟
اگر هر یک از این نشانهها را تجربه میکنید، بلافاصله معامله را متوقف کنید:
احساس میکنید که باید این معامله را انجام دهید، پس از ضرر دچار خشم یا ناامیدی شدید شدهاید، نمیتوانید از چارت دور شوید و یا در حال توجیه ورود به یک معاملهای هستید که در پلن شما نیست.
توجیه سختی چالشها و حفاظت از سرمایه
چالشهای پراپ به دلایل زیر سخت طراحی میشوند:
1. محافظت از سرمایه سرمایهگذاران
سرمایهگذاران حقیقی یا حقوقی منابع قابل توجهی را وارد حساب فاند میکنند. اگر مسیر فاند شدن ساده باشد، تریدرها میتوانند با معاملات سطحی یا ریسکی، حساب فاند را دریافت کنند. اما همین چند معامله میتواند باعث ضرر هنگفت به سرمایه سرمایهگذار شود. سختی قوانین، بهعنوان یک فیلتر امنیتی عمل میکند و تنها تریدرهای توانمند و منضبط به مرحله بعدی میرسند.
- سرمایههای فاند، معمولاً چند هزار تا چند ده هزار دلار یا معادل ریالی قابل توجه است.
- اگر چالش ساده بود، تریدرهای بیانضباط میتوانستند سرمایه واقعی را در یک یا دو معامله نابود کنند.
2. جلوگیری از سوءاستفاده
اگر چالش ساده بود، تریدرهای بیانضباط میتوانستند با چند معامله «الکی» به فاند برسند. در نتیجه سرمایه واقعی در معرض ریسک شدید قرار میگرفت و اعتماد سرمایهگذاران از بین میرفت. بنابراین سختی چالشها حفاظت از اکوسیستم و سرمایه واقعی را تضمین میکند.
- قوانین سخت، تضمین میکند تریدر بدون دانش و انضباط کافی نتواند به حساب فاند دست پیدا کند.
- این امر باعث میشود اعتماد سرمایهگذاران حفظ شود و جریان ورود سرمایه به اکوسیستم ادامه پیدا کند.
3. ثبات و اعتبار صنعت پراپ در ایران
بسیاری از پراپها در ایران به دلیل قوانین غیرشفاف، نبود کنترل ریسک استاندارد و زیان یا شکایت سرمایهگذاران کمکم از بازار حذف شدند. این روند نشان میدهد سختگیری و شفافیت قوانین شرط بقای پراپها است.
جمعبندی
آمار ۹۴٪ شکست در چالش های پراپ هشداردهنده است، اما اگر تریدرها مدیریت ریسک را جدی بگیرند، احساسات خود را بشناسند و به پلن معاملاتی پایبند باشند، میتوانند به آن ۶٪ موفق بپیوندند و به یک تریدر فاندشده تبدیل شوند.
تا اینجا دیدیم که چرا نرخ پاس شدن چالش های پراپ اینقدر پایین است. اگر بخواهیم این دلایل را در چند جمله خلاصه کنیم:
- بسیاری از تریدرها استراتژی تستشده و عدد و رقمدار ندارند، فقط چند ستاپ پراکنده دارند.
- مدیریت ریسک در محیط محدود چالشها، بهدرستی رعایت نمیشود؛ حجمها غیرمنطقی و احساسی است.
- روانشناسی معاملهگر تحت فشار چالش های پراپ بههم میریزد و تصمیمها از حالت منطقی خارج میشود.
- قوانین پراپها به صورت ناقص یا اشتباه خوانده میشود و تریدر قربانی جزئیات نادیدهگرفتهشده میشود.
- سبک زندگی و برنامه روزانه بسیاری از تریدرها با نیازهای چالشها سازگار نیست.
- انتخاب اشتباه نوع چالش و شرکت پراپ، حتی استراتژیهای خوب را هم در موقعیت غلط قرار میدهد.
مشکل اصلی «بد بودن چالش های پراپ» نیست، بلکه عدم آمادگی سیستم معاملاتی و ذهنی اکثر تریدرها برای این نوع تستهای فشرده است.
